َ

َ

سیره علمی وعملی حضزت زینب سلام الله علیها در زندگی خانوادگی


اجتماع مجموعه ای از انسان هایی است که در طول زمان با اعمال و رفتار و منش خود تاریخ را بوجود می آورند و کسانی در طول این تاریخ هستند که نام آنها در سطور زمان باقی می ماند و همیشه و همه جا و همه کس آنها را می شناسند به عبارت دیگر عده ای در طول تاریخ چهره هایی  ماندگار می شوند اما این ماندگاری گاه از جهت بزرگی و نیکی است و گاه از جهت پستی و ظلم این چنین است که مثلاً می بینیم هیتلر هم شناخته شده است و مسیح نیز شناخته شده اما این دو از دو جهت مخالف ماندگارند .یکی از جهت ظلم و یکی از جهت مهر و ذات پاک خدایی اش . از طرف دیگر افراد معمولاً به طور مفرد و تنها ماندگار می شوند مثلاً اگر شخصی مثل ناپلئون ماندگار شده خودش به تنهایی در یادهاست و مادر، خواهر ، برادر و پدر او را معولاً کسی نمی شناسد ، به عبارت دیگر در طول تاریخ کمتر می بینیم که یک خانواده ( هستة تشکیل دهنده اجتماع ) با تمام افرادش مشهور و ماندگار باشد  
اجتماع مجموعه ای از انسان هایی است که در طول زمان با اعمال و رفتار و منش خود تاریخ را بوجود می آورند و کسانی در طول این تاریخ هستند که نام آنها در سطور زمان باقی می ماند و همیشه و همه جا و همه کس آنها را می شناسند به عبارت دیگر عده ای در طول تاریخ چهره هایی  ماندگار می شوند اما این ماندگاری گاه از جهت بزرگی و نیکی است و گاه از جهت پستی و ظلم این چنین است که مثلاً می بینیم هیتلر هم شناخته شده است و مسیح نیز شناخته شده اما این دو از دو جهت مخالف ماندگارند .
یکی از جهت ظلم و یکی از جهت مهر و ذات پاک خدایی اش . از طرف دیگر افراد معمولاً به طور مفرد و تنها ماندگار می شوند مثلاً اگر شخصی مثل ناپلئون ماندگار شده خودش به تنهایی در یادهاست و مادر، خواهر ، برادر و پدر او را معولاً کسی نمی شناسد ، به عبارت دیگر در طول تاریخ کمتر می بینیم که یک خانواده ( هستة تشکیل دهنده اجتماع ) با تمام افرادش مشهور و ماندگار باشد ، مثلاً ادیسون که مخترع برق است کسی نمی داند که اصلاً او خواهر و برادر داشته یا نه و یا پدر و مادر او که بوده اند و ... اما وقتی دقیقتر می شویم می بینیم که در طول تاریخ افرادی هرچند قلیل بوده اند که به تنهایی ماندگار نیستند و بعضی از افراد خانواده آنها نیز ماندگار شدند مثلاً مادر حضرت مسیح (ع) همیشه همراه با او شناخته شده و ماندگار است و یا در سلسله پیامبران پدر و پسر را می بینیم ابراهیم و اسماعیل ... اما در این سلسله نیز شاید خانواده ای را که با تمام اعضایش ماندگار شده باشد نمی بینیم مگر خانواده ای که در آن فاطمه (سلام الله علیها) مادر ، علی (علیه السلام) پدر ، حسن و حسین (علیهم السلام ) پسر آن ، زینب و ام کلثوم دختران آن هستند . با ظهور اسلام خانواده ای در بطن این دین تشکیل می شود که هر یک به نوعی ماندگارند و تمام اعضای این خانواده با هم شناخته شده اند . هر کس علی (علیه السلام) را بشناسد می داند خانواده او چه کسانی بودند ، در مورد هر یک از افراد این خانه نیز همینطور است .
می دانیم که خانواده بنیان اساسی اجتماع است و سعادت و شقاوت هر اجتماع در زمان های مختلف بسته به خانواده هایی است که آن اجتماع را تشکیل داده اند . پر واضح است که ما در طول زندگی به دنبال نمونه هایی می گردیم تا آنها را سرمشق و سرلوحه زندگیمان قرار دهیم . و در عین حال هر یک از ما در طول زندگی نقش های مختلفی مانند فرزند بودن و خواهر و یا برادر بودن و همچنین پدر و مادر بودن را تجربه می کنیم و نیاز داریم که برای هر یک از این نقشها الگویی مناسب را انتخاب کرده با تأسی به آنها راه خود را به خوبی طی کنیم .
خانواده علی (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) یکی از کاملترین الگوهایی است که ما می توانیم با شناخت صحیح و درست هر یک از اعضای این خانواده رفتار عملی و بایدها و نبایدها را ، حتی در جزئی ترین موارد از آنها بیاموزیم و به شیوه ایشان عمل کنیم .
در این مقاله با توجه به ضرورت شناخت این بزرگان تصمیم گرفتیم تا به بررسی زندگی دختر بزرگ این خانواده یعنی زینب کبری (سلام الله علیها) بپردازیم و از جایی که گفتن و نوشتن ازکل زندگی این بزرگوار نیاز به تالیف کتابی قطور دارد با توجه به این که کمتر از زندگی خانوادگی و سیره عملی ایشان در ارتباط با همسر و فرزندان صحبت شده ، ما به این قسمت از زندگی این بزرگوار پرداخته ایم.

خلاصه ای از زندگی حضرت زینب (سلام الله علیها)
سال ولادت آن حضرت با اختلافاتی که وجود دارد در سال پنجم یا ششم هجری است و مشهور است نامگذاری آن حضرت را به جد بزرگوارش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) واگذار نمودند آن حضرت بواسطه پیام الهی این نوزاد را زینب نامیدند که به معنی درخت خوش منظـر و یا مرکّب از « زین » و « اَب » به معنی زینت پدر است . این بانوی بزرگ از اقیانوس علمی مربیان نمونه بشریت بهره برده و در متن رنج ها و مرارت ها ، شخصیتی مستحکم و استوار و شکست ناپذیر یافت.
او از مکتب مادرش درس صبر و استقامت ، مبارزه و ظلم ستیزی ، حرکت و قیام، دفاع از حریم اسلام ، دفاع از اصل اصیل امانت داری در ولایت ، حمایت از مکتب شجاعت ، شهامت ،ایثار ، فداکاری ، فصاحت و بلاغت را آموخت . او دانست که آنجا که حیات اسلام و مسلمین در خطر است باید همه هستی را فدا کرد . با ازدواج با عبدالله ابن جعفر صفحه ای دیگر از زندگی این بزرگوار ورق می خورد. او در ایفای نقش مادری و تربیتِ فرزند ، نمونه اعلای روزگار خویش بود. زینب کبری توانسته بود خانواده خویش را بر اساس معیارهای الهی چنان سامان دهد که از هر لحاظ در سطحی متعالی قرار داشته باشند .
حضرت زینب (سلام الله علیها) یک دهه پر محـنت را با رنـج از دست دادن پـدر و پـایمال شدن ایده های آن حضرت در کنار برادرش امام حسن (علیه السلام) بود. اما دیری نپایید که شهادت برادر کوله باری از غم را بر دوش او سنگین ترکرد و از او کوه صبر و استقامت ساخت. پس از سپری شدن دورانی از ظلم و جنایت و تحمل تنگناها و فشارهایی که به اهل بیت روا می شد ،حضرت زینب (سلام الله علیها) به همراه برادرش امام حسین (علیه السلام ) راه کربلا را پیش گرفت و آنچه که تا کنون او را همچون فولاد آبدیده نموده بود، دستمایه ای شد تا مسئولیت بزرگ خود را به انجام رساند و بدین وسیله اسلام را احیا کند.
سرانجام در پانزدهم رجب سال 62 هجرت با کوله باری از اندوه ، محنت و رنج و با یادگار گذاشتن درس های زیادی از صبوری و فداکاری و پاکی دار فانی را وداع گفت .

خواستگاران حضرت
هنگامی که حضرت به حد بلوغ رسید و دوره طفولیت او سپری شد بزرگان قبایل گردن کشیدند و خطبه ها خواندند و نظم ها سرودند از آن میان اشعث بن قیس کندی قدم پیش گذاشت و تخم این آرزو را در دل کاشت. ابن ابی الحدید گفته : « ان الاشعث بن القیس الکندی خطب الی علی ابنته فزبوه و قال یا بن الحائک اغرک ابن ابی قحافه»   
اشعث بن قیس در سنة دهم از هجرت با جمعی از قبیله خود ایمان آورد اما بعد از رسول خدا ، مرتد شد و ابوبکر بر او ظفر یافت و او را دستگیر کردند . ابوبکر خواهر کوری داشت که او را به عقد اشعث درآورد ، از او اسماء که قاتل امام حسن (علیه السلام) بود و محمد بن اشعث که از سربازان عُمرِ سعد در زمین کربلا بود بوجود آمد. از این جاست که حضرت امیر او را نهیب داد و فرمود:
ای پسر بافنده ، مغرورکرد تو را پسر ابو قحافه که خواهر خود را به تو داد این مرتبه اگر نام دختر من را در میان نامحرمان ببری جواب تو جز با شمشیر نباشد و از دیگر کسانی که به خانه حضرت علی (علیه السلام) رفت و آمد می کردند عبدالله بن جعفر بود ولی حیا مانع بود که مطلب خود را اظهار بنماید بالاخره یک نفر از طرف عبدالله بن جعفر خدمت امیر المؤمنین آمده عرض کرد یا امیر المؤمنین شما می دانید که رسول خدا به اولاد جعفر تا چند علاقه داشته و روزی نظر به آنها فرمود و گفت : « بناتنا لبنینا و بنونا لبناتنا » . همانا دختران ما از آن پسران ما هستند و پسران ما به دختران ما اختصاص دارند.
بنـابراین مناسب است که عُلیـا مُخـدَره زینـب را به عبـدالله بن جعفر تزویج بفرمائید و صِداق او را مانند صِـداق مادرش فاطمه (سلام الله علیها) چهـارصد و هشتاد درهم معین فرماییـد. امیـرالمومنین ( علیه السلام ) قبول فرمودند.  و آن بانوی عُظمی را به او تزویج نمودند و چند روز بعد از آن عبـدالله درِ خانة خود گشود و با ولیمه ، مردم را اطعام نمود و بر فقراء و مساکین انفاق بسیار کرد ، چون به سبب دعای حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) بسیار متمول شده بود و داستان جود و سخاءِ او ضرب المثل بود .
در ارتباط با خواستگاری و ازدواج حضرت زینب (سلام الله علیها) آنچه که مورد توجه قرار می گیرد این است که افراد بسیاری از حضرت خواستگاری کرده اند تا آنجا که اشعث بن قیس کندی که شخصیت و سابقه او را بررسی کردیم نیز به خود اجازه خواستگاری از حضرت را می دهد و آنقدر اینکار را تکرار می کند که حضرت به او فرماید اگر این بار نام دختر مرا در میان نامحرمان ببری با تو با شمشیر برخورد خواهم کرد. از سوی دیگر این ارتباط صمیمی و بی آلایش امام با امت است که به امت اجازه می دهد حتی در مسائل خاص امامت هم وارد شوند و خود را بی نصیب و بی بهره نگذارند.
مسئله دیگری که قابل تأمل است و در خواستگاری عبدالله بن جعفر دیده شد ، واسطه قرار دادن در امر خواستگاری است . این که دختر را از پدر او خواستگاری کرده اند ، نه این که مثلاً عبدالله مستقیماً به حضرت زینب (سلام الله علیها) اظهار علاقه نماید . اما بعد از آن چنانچه خواهیم دید حضرت علی (علیه السلام) همراه با نظر حضرت زینب موافقت خود را اعلام می کنند و حتی شرایطی در ضمن عقد با عبدالله برای زینب کبری (سلام الله علیها) در نظر می گیرد.

مهریه و شرایط ضمن عقد :
امیرالمؤمنین علاوه بر صحبت های عمومی و تعیین مهر السنه روحیه دختر خود را می شناخت و از عواطف و علایق ناگسستنی « زینب و حسین » به یکدیگر آگاه بود او می دانست دخترش به برادر وابستـگی شدیدی دارد و بدون او و در فراق او نمی تواند زندگی کند ، بنابراین ضمن عقد با  « عبدالله جعفر » شرط کرد : « ان لایمنعها متی ارادت السفر مع اخیها الحسین »  
( زینب آزاد باشد بر اینکه هرگاه برادرش حسین اراده سفر کرد با او همراهی کند ) و عبدالله هم این شرط را پذیرفت .
البـته شـروط دیگری نیز وجود دارد مبنـی بر اینکه حضـرت در رفت و آمد به خانه امـام حسین ( علیها السلام ) آزاد باشد و یا اینکه حضرت در ضمن عقد شرط کرده بود که ولایت فرزندانش با امام حسین ( علیها السلام ) باشد ، نمونة آن را در خواستگاری معاویه از دختر حضرت زینب می بینیم که عبدالله بن جعفر به فرستاده معاویه یعنی مروان می گوید که ولایت فرزندان من با دایی ایشان است .( که البته سند معتبری برای آنها نیافتیم و تنها جهت اطلاع ذکر گردید .)  
در نتیجه موافقت امیرالمؤمنین با این ازدواج فرمایش رسول خدا را اجرا ساخت که روزی از دیدن فرزندان این دو برادر علی و جعفر فرمودند: « بناتنا و لبنینا و بنونا لبناتنا » دختران برای پسرانمان، پسرانمان برای دخترانمان.

مکان زندگی :
ازدواج زینـب میـان او و برادران جـدایی نیـانداخت محبـت امام علی (علیه السلام) به دختـر و برادر زاده اش به اندازه ای بود که آن دو را همچنان نزد خود نگاه داشت تا وقتیکه علی (علیه السلام) زمامدار مسلمانان شد و کوفه را پایتخت قرارداد آنها با حضرت امیر (علیه السلام) به کوفه آمدند و در مرکز خلافت زیر سایه امیر المؤمنین می زیستند.  
در جنگهای آن حضرت همسر زینب ، عبد الله در کنار عموی خود ایستاده ، نبرد می کرد و یکی از سرداران آن حضرت در صفین بود .

خانواده حضرت زینب (سلام الله علیها)
در این بخش به زندگی خانوادگی زینب کبری (سلام الله علیها) می پردازیم . در ابتدا شخصیت عبدالله بن جعفر و قدر و منزلت او را روشن ساخته و سپس به شخصیت مادر این خانواده و بعد از آن فرزندان ایشان خواهیم پرداخت .


شخصیت عبد الله بن جعفر
عبدالله پسر جعفر طیار است که نسب شریفش از طرف پدر تا آدم (ع) با حضرت ختمی مرتبت به یک منوال است و شان و بزرگی جعفر بن ابی طالب نزد همگان مشهود است اما مادر او اسماء بنت عمیس بن معدبن الحارث است .  اسماء بعد از وفات پدر عبدالله به همسری ابوبکر درآمد و برای او محمد بن ابوبکر را بدنیا آورد و بعد از ابوبکر علی بن ابی طالب (علیه السلام) اسماء را به همسری بر می گزیند و از دامن او یحیی به دنیا آمد که در نتیجه عبدالله و محمد بن ابی بکر و یحیی بن علی (علیه السلام) هر سه برادر یکدیگر محسوب می شوند.
عبدالله بن جعفر از این پدر و مادر و در یک مهاجرت مقدس و ماموریت خداپسندانه در حبشه چشم به جهان گشود.  خود او نقل می کند که روزی در دوران نوجوانی مشغول چانه زدن بر سر فروختن گوسفندی بودم پیامبر مرا دعا کرد و فرمود: « اللهم بارک فی صفقته» خدایا معاملات وی را قرین برکت گردان .پس از آن دیگر چیزی را نخریده و یا نفروختم مگر اینکه بر من مبارک گردید .
همچنین پیغمبر اسلام هرگاه عبد الله را در کودکی می دید می فرمود: عبدالله در خوی و خصلت به من شباهت دارد پیامبر دست او را می گرفته و دعا می کرد که خدایا جعفر و خاندانش را پایدار گردان و در سرمایه کسب و تجارت عبدالله برکت و وسعت قرار بده و این دعا را سه بار تکرار می کرد و سپس ادامه می داد من در دنیا و آخرت سالار و سرور آنها هستم.
در جای دیگر می خوانیم پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) درحالی که سوار بر مرکبی بود پیاده شد و عبدالله را در جلو خود بر مرکب سوارکرد و به راه خود ادامه داد. (اینچنین رسول اکرم برای این کودک در میان کودکان دیگر اجر و قرب قائل می شد.)  
عبدالله از نظر استعداد و حافظه و قدرت درک و فهم و مقام علمی هم اینطور بود که احادیث و مطالب را از پیغمبر و از مادر خود اسماء و از عموی خود علی (علیه السلام) آموخته و روایت کرده است و بعد فرزندان عبدالله و دیگران احادیثی را از عبدالله روایت کرده اند.  
ابو علی در کتاب منتهی المقال می گوید : جناب عبد الله بن جعفر مردی جلیل القدر و قلیل الروایه است و او را از اصحاب امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) دانسته اند.  
عبدالله بن جعفر ذاتاً انسانی بخشنده بود و جزو اشخاص معروف عرب به حساب می آمد و به او بحر الجود یعنی دریای بخشش لقب داده بودند.  بطور مثال در تاریخ زندگی او آمده است که روزی وارد باغی شد، مشاهده کرد غلامی در آنجا مشغول کار است . در این هنگام خواست غذا بخورد . ناگاه سگی از دور رسید و غلام سه عدد نان خویش را یکی پس از دیگری جلوی سگ انداخت . عبد الله از این جوانمردی غلام تعجب کرد . بی درنگ غلام و باغ را خرید . نخست غلام را در راه خدا آزاد کرد سپس باغ را به او بخشید .
رابطه عبدالله با خاندان نبوت :
اضافه بر رابطه دامادی عبدالله جعفر با علی وی در مراحل دفاع از ایمان و عقیده و کیان اسلام هم تابع امام علی (علیه السلام) بود و هرجا لازم بود انجام وظیفه می کرد.
یعقوب بن سفیان در کتاب تاریخی « الاصابه فی تمییز الصحابه » تالیف شهاب الدین ابو فضل، محمد بن علی بن حجر عسقلانی متوفای 852 هجری روایت می کند: « کان احد امراء علی یوم صفین »  
عبدالله یکی از فرماندهان جنگی علی در روز جنگ صفین بود و بعد از ماجرای حکمیت امضای او را هم پایین صلح نامه ای که نزد علی بوده می یابیم  
نویسنده دانشمند مصری دکتر « عایشه بنت الشاطی» می نویسد : ازدواج و تشکیل خانواده هم نتوانست میان زینب و پدر و برادرهای او جدایی بیندازد زیرا زینب بخوبی فهمیده بود که حیات و بقاء او با شوهرش عبدالله بستگی به این دارد که تا زنده اند از علی جدا نشوند.
همچنین در مراتب ارادت عبدالله به ائمه اطهار در ناسخ التواریخ آمده است بعد از شهادت امیر المؤمنین و صلح امام حسن (علیهما السلام) با معاویه در یک سفر که معاویه به مدینه آمد چنان اتفاق افتاد که در مجلس معاویه جز حسن و حسین و عبدالله بن جعفر و عبدالله بن عباس و برادرش فضل بن عباس هیچکس حضور نداشت ـ و معاویه همواره در خاطرش بود که زلال صدق و صفای بنی هاشم با یکدیگر را با خدعه و مکر مکدر سازد ـ در آن مجلس وقت را مقتضی دید و آنچه در خاطر داشت آشکار ساخت و از میانه رو به عبدالله بن جعفـر که او را مردی غیور و شجاع و مطاع می دانست کرد و گفت ابن عبد الله این کثرت تعظیم و تکریم تو از حسین چیست؟ ایشان از تو فاضل نیستند پدر ایشان از پدر تو بهتر نیست ؟ اگر نه این بود که مادر ایشان فاطمه زهرا دختر رسول خدا است می گفتم اسماء بنت عمیس که مادر توست از مادر ایشان کمتر نیست. عبدالله جعفر از شنیدن این سخنان بسیار خشمناک گردید، آنگاه فرمود:
( انّک تطیل المعرفه بهما و بابی هما و امها بلی والله انّه خیر منی و ابو هما خیر مما خیر من ابی و امهما خیر من امی و لقد سمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یقول فیهما و فی ابیها و انا غلام محفظه منه و ورعیته ....) ؛ همانا معرفت تو به این خاندان بسیار اندک است به خدا قسم که آنها و پدر و مادرشان بسیار والاتر از خانواده ما هستند و من این کلام را از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره آنها شنیدم و من غلامی برای پاسداری و رعیت آنها هستم .  
ارج و قرب عبدالله نیز نزد ائمه بسیار بالا بود و مردم نیز که محبوبیت عبد الله را نزد خاندان پیغمبر می دانستند هر گاه برای آنان مشکلی پیش می آمد عبدالله را پیش امیر المؤمنین و دو فرزندش حسن و حسین  شفیع قرار می دادند زیرا خواسته عبدالله نزد آنان برآورده می شد و او را ناامید نمی کردند و به این واسطه آنان هم به خواسته خود می رسیدند .
محمد بن سیرین می گویند یکی از دهقانان سرزمین عراق از عبدالله درخواست کردکه درباره حل مشکلی با حضرت علی ( علی السلام ) صحبت کند وی این پیشنهاد را پذیرفت و با ایشان صحبت کرد و مشکل حل شد آنگاه مرد دهقان چهل هزار درهم برای عبدالله به عنوان قدردانی فرستاد اما عبدالله آن مبلغ را نپذیرفت و گفت : « انا لابیع معروفاً » راه و رسم خاندان ما چنین است که هرگز کار خیر و نیکی را معامله نمی کنیم و به چیزی نمی فروشیم .
و کوتاه سخن اینکه عبدالله همسر زینب کبری ( سلام الله علیها) از تولد یافتگان حبشه و کسی است که پیغمبر درباره او دعا خیر فرموده است و همه نویسندگان سیره ، او را به بزرگواری و عزت نفس و مخصوصاً بخشش فراوان ستوده اند.  

شخصیت زینب کبری ( سلام الله علیها)
شخصیت این بانوی بزرگوار از ابعاد مختلف قابل بررسی است آنچه برای ما در این جا دارای اهمیت است پرداختن به صفات و ویژگی های اوست از جهت اینکه ایشان یک مادر و یک همسر با چنین ویژگی هایی است
در بخش قبل دیدیم که همسر زینب مردی متمکن بود بطوریکه مثلاً در تاریخ زندگی او آمده بازرگانی شکر به مدینه آورد و به فروش نرفت خبر به عبد الله رسید و به پیشکارش فرمان داد تمام آن شکر را بخرد و به مردم ببخشد عبدالله بن ضرار در ستایش او می گوید ای فرزند جعفر تو بهترین جوانمرد هستی و برای هر کس که در خانه ات را بزند و فرود آید بهترین میزبانی.  
زینب (سلام الله علیها) در اعلا درجات رضا و تسلیم و زهد قرار داشت. زنی که شوهرش بحر الجود بود که خانة او بعد از منزل خلفا و ملوک در درجه اول عظمت بود ولی هرگز خود را در چنین زندگی گـم نکـرد و فراموش نکـرد که او کیست و باید چگونه باشد؟ مسـلم است که حضـرت زینب ( سلام الله علیها ) با چنین وضعیتی در چنین خانه ای که در آن بر روی همه باز بود و ( میهمانان بسیاری در آن رفت و آمد می کردند ) و او نیز همیشه درحال پذیرایی از ایشان و متحمل زحمت بسیاری شده بود پس باید این حقیقت انکار ناپذیر را پذیرفت که حضرت زینب در ایجاد و تداوم صفات سازنده در همسرش بسیار موثر بوده و حضرت زینب با طبع بلند خویش همسر را به دستگیری از دردمندان تشویق و در بخشش و کارهای خیر یاری می کرد .  و اعتقاد داشت شاید ثروتمندی همسرش وسیله ای برای امتحان او بوده است بدین معنا که در مواجه با زرق و برق دنیا نه تنها شیفته آن نمی شود و تمام امکانات شوهر را در جهـت خودآرایی و رفاه بیشتر خود بکار نمی گیرد. بلکه بی رنگ تر از زینت دنیا نزدش رنگی جلوه نمی کند او نه تنها تحت تاثیر مال و ثروت شوهر قرار نگرفت بلکه حساب دنیا را آن چنان از دل فرزند جعفر بیرون کرد که گوی سبقت را در میـدان بذل و بخشش از همگان ربود و انصـافاً جود و سخای عبدالله مرهون زهد و ایمان زینب ( سلام الله علیها ) بوده است .  
زینب ( سلام الله علیها ) در خضوع و خشوع و عبادت و بندگی وارث مادرش بود و اکثر شبها را به تهجّد صبح می کرد و دائماً قرآن تلاوت می فرمود برخی از مورخین می نویسند تهجّـد و شب زنده داری زینب ( سلام الله علیها ) در تمام عمرش ترک نشد حتی شب 11 محرم با آن همه فرسودگی و خستگی و دیدن آن مصیبت های دلخـراش کیفیـت نمازهای ایشان به آن حد است که امام حسین( علیه السلام) در آخرین وداع با زینب ( سلام الله علیها ) فرمود : « یا اختاه لاتنسینی فی نافله اللیل» : مرا در نماز شب فراموش مکن .
بُعد دیگر زندگی حضرت بعد اجتماعی آن است ایشان مادری دلسوز مهربان برای فرزندان خویش بوده اند و در همین حال آنچنان که بعضی از روایات اشعار دارند ایشان دارای مجالس علمی ارجمندی بوده و زنانی که می خواستند احکام دین را بیاموزند در آن مجالس حاضر می شده و کسب دانش می کرده اند .
در خصایص زینبیه جزائری ص 27 می نویسد : در ایامی که امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) در کوفه تشریف داشت آن مکرمه را مجلسی بوده در منزل خود که برای زنها تفسیر قرآن بیان می فرمود یکی از روزها تفسیر کهیعص را می فرمود که در این حین امیر المومنین ( علیه السلام ) وارد شده و فرمود ای نور دیده شنیدم تعبیر کهیعص را می نمایی عرض کرد بلی یا ابتاه فدایت شوم . فرمود ای نور دیده آن رمـزی است در مصیـبت وارده بر شما عتـرت پیغمبر ، پس مصـائبی که بر آنها وارد می شود برای آن مخدره بیان فرمود .  
بواسطه صفات برجسته ای که در زینب جمع بود و هیچ یک از زنان عصر او دارا نبودند پیداست که بانوی خردمند بنی هاشم گردید . ابن عباس که از او اینگونه روایت می کند: « بانوی خردمند ما زینب دختر علی ( علیه السلام ) چنین گفت » این لقب ایشان بطوری معروف بود که وقتی بانوی خردمندی می گفتند زینب فهمیده می شدو فرزندان او به چنین لقبی افتخار می کردند و به زادگان بانوی خردمند شناخته شده بودند.  
نکته قابل توجه دیگری که در ارتباط با حضرت وجود دارد مسئله حجاب حضرت و اهمیت ایشان نسبت به این مسئله است.
یحیی بن مازنی می گوید : من مدت طولانی در همسایگی امیرالمؤمنین سکونت داشتم در طول این مدت نه قامت زینب را دیدم و نه صدایی او را شنیدم او هر گاه می خواست جدّ بزرگوارش را زیارت کند شبانه از خانه خارج می شد . برادرش امام حسن از طرف راست و امام حسین از طرف چپ و امیرالمؤمنین پیشاپیش او حرکت می کردند مولای متقیان قبل از رسیدن به روضه مبارک پیامبر چراغها را خاموش می کرد . روزی امام حسن علت آن کار را پرسید ؟ حضرت در جواب فرمود : نمی خواهم چشم بیننده ای به زینب خواهرت بیفتد. .......حتی در شهادت مادر و پدر ، کسی زینب را ندید.
زینب ( علیه السلام ) دختر همان مادری است که خود را از چشم نابینایی می پوشاند و نه تنها راضی نبود چشم نامحرم به او بیفتد بلکه خود نیز از نگاه به نامحرم خودداری می کرد .
این در هنگامی است که در خانه پدر است و در شرایطی عادی بسر می برد اما در شرایط سختی همچون روز عاشورا و در مجلس یزید نیز همین عفت و پاکدامنی را می بینیم در این حادثه استثنایی تنها چیزی که زینب کبری و دیگر زنان حتی کودکان را به شکوه وامی داشت همین مسئله بود اهل بیت آموخته اند که جز از خدا از کسی در خواست نکنند ولی در این مورد به خصوص در تاریخ می خوانیم که حضرت زینب از شمر درخواست می کند که کاروان اسرا را از مسیر کم جمعیت تر وارد شهر کند و یا سرهای مقدس را جلوتر ببرند تا تماشاچیان به تماشای سر های بریده مشغول گردند.
این مسئله آنقدر برای حضرت از دید او دارای اهمیت است که آنگاه که در مجلس یزید لَب به سخن می گشاید می فرماید : « اَمِن العدل یابنَ الطُلقا تحذیرک و امنک و سوقک و بنات رسول الله سباتا به قدهتکت ستورهن و ابدیت وجوههن» ؛ ای پسر آن کسی که جدمان اسیرش کرد و سپس آزاد نمود آیا از عدالت است که تو زنان و کنیزان خود را پشت پرده نشانی و دختران رسول خدا را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانی حجاب آنان را بدری و روی آنان را بگشایی ؟ تو خود را خلیفه پیامبر می دانی و با نوادگان او اینگونه رفتار می کنی ؟
مرحوم جزایری در الخصائص الزینبیه نقل می کند که وقتی زینب را به مجلس ابن زیاد وارد کردند حضرت برای اینکه از دید نامحرمان مصون بماند با دستش صورت خود را می پوشاند برای اینکه چادرهای آنها را گرفته بودند « و هی تستر وجهی بکفها ، قناعها ، قد اخذ منها »   تمام اینها در حالی است که حضرت دارای آنچنان مقام علمی و اجتماعی بوده اند ولی جز در مقام ضرورت با نامحـرمان روبرو می شده و لب به سخن گفتن با ایشان نمی گشوده اند. و آنگاه که خطبه ای را ایراد می کرده اند همگان گمان می کردند که این علی بن ابی طالب است که این چنین سخن می گوید آری مکتبی که زینب در آن درس خوانده به او آموخته که کشته شدن در راه دوست را جمال و زیبایی ببیند ولی حضور بدون پوشش را در میان بیگانگان وبال و رسوایی .
ویژگی بارز خانواده زینب ( سلام الله علیها ) پیروی مطلق از ولایت است .

سفرهای حضرت زینب ( سلام الله علیها )
حضرت زینب ( سلام الله علیها ) در طول زندگی با برکتش 6 تا 8 سفر داشته است که بعضی از آنها همراه با کل اعضای خانواده است و بعضی نیز به تنهایی و یا با فرزندان بوده است که بیشتر این سفرها به تبعیت از ولایت و حمایت از امامت انجام شده است .
1-    سفر به کوفه با پدرش در زمان خلافت از سال 35 تا سال 40 هجری که همراه با خانواده خود بوده اند
2-    بعد از صلح امام حسن ( علیه السلام ) با معاویه ، حضرت امام حسن ( علیه السلام ) تمام علویان را با سایر بنی هاشم به مدینه مراجعت دادند که حضرت زینب نیز همراه خانواده خود با برادر به مدینه آمد تا ده سال همراه با برادرش زندگی کرد .
3-    درجه محبت و دوستی حضرت زینب نسبت به برادرش امام حسین ( علیه السلام )  به آن میزان بود که هر روز چند مرتبه به خدمت او می رفت تا آنجا که گفته اند در اوقاتی که اقامه نماز را اراده می کردند ابتدا به صورت آن کعبه مقصود نظر می انداختند و آنگاه به نماز می ایستادند.  
با وجود چنین علاقه و محبتی که بین حضرت نسبت به برادر وجود داشته ایشان هر چند که    زندگی و ثروتی کلان را در اختیار داشت برای رضای الهی و یاری نهضـت مقدس ابا عبد الله الحسین (علیه السلام ) راه کربلا را در پیش گرفت و در این راه ابتدا همراه با خانواده از مدینه به مکه آمد.
در سوم شعبان سال 60 هجرت پس از 6 روز به مکه رسید و زینب ( سلام الله علیها ) با شوهرش عبدالله جعفر در خانه عبدالله عباس موقتاً سکنی گزید و به مدت 4 ماه و 5 روز در مکه بود .
4-    سفر حضرت از مکه به کربلا : حضرت زینب ( سلام الله علیها ) به همراهی دو فرزند خود امام خویش را همراهی کردند .
5-    سفر حضرت از کربلا به کوفه و از کوفه به شام است که همراه با کاروان اسرا بوده اند در حالیکه دو فرزند خویش را در کربلا از دست داده بودند .
6-    سفر ششم حضرت از شام به مدینه بوده که در این سفر رئیس قافله خود آن مخدره بوده است
7-    سفر دیگر آن حضرت کربلا همراهی همسرش عبد الله بن جعفر و بعد از مصیبت عظمای کربلا انجام شده سفر ایشان از مدینه به شام یا مصر است که اقوال مختلفی در باب مکان دفن ایشان در یکی از این دو شهر وارد شده که ما به آن نمی پردازیم .

فرزندان حضرت زینب کبری ( سلام الله علیها):
زینب (سلام الله علیها) از عبدالله صاحب فرزندانی شد ، « مصعب زبیری» فرزندان او را سه پسر و یک دختر نوشته است . پسران او جعفر و عون اکبر که فرزندی از آنان نمانده و نیز فرزند دیگر ایشان علی است که اعقاب عبدالله از این پسرند و دختری به نام ام کلثوم دارند .
طبرسی نیز در اعلام الوری فرزندان عبدالله را همین چهار تن نوشته است ( اعلام الوری ، ص 204)  
اما سبط ابن جوزی در تذکره الخواص می گوید عبدالله را فرزندان متعددی بود ، از آن جمله؛ علی، عون الاکبر ، محمد ، عباس و ام کلثوم و مادر این چهار پسر و یک دختر حضرت زینب (سلام الله علیها) بود .
به هرحال در مورد فرزندان آن حضرت اقوال مختلفی وجود دارد اما مشهور آن است که پسران او علی ، محمد ، عون و عباس بوده اند و یک دختر به نام ام کلثوم داشته اند .
محمد و عون دو فرزند حضرت زینب در سفر کربلا همراه مادر بوده اند و در رکاب سید الشهداء شربت شهادت را نوشیدند .
عبدالله بن جعفر با نقش موعظه گری خود مانند تعداد دیگری از اصحاب رسول خدا و یاران امیرالمؤمنین بسیار مایل بود که برای حضرت امام حسین ( علیه السلام ) امان بگیرد و او را از سفر به عراق باز دارد اما وقتی امام چنین قیامی را آخرین راه چاره برای مبارزه با ظلم و انحراف بنی امیه و احیای دین تشخیص داد عبدالله دو فرزند جوان خویش عون و محمد را همراه امام حسین(علیه السلام) روانه کرد و به آنان سفارش نمود از حسین جدا نشوند و آنان نیز چنین کردند و در روز عاشورا همراه با دیگر یاران امام از بنی هاشم شهید شدند.
در مورد ام کلثوم نیز آنچه که در بیشتر کتب آمده جریان خواستگاری معاویه از دختر عبدالله یعنی ام کلثوم است برای  یزید ، معاویه به این واسطه می خواست به نحوی برای خود شرافت و عظمتی دست و پا کند تا لکه های ننگی که از جانب پدر و مادرش بر دامن داشت را پاک گرداند.
از جمله راههایی که معاویه برای کسب شرافت و آقایی بدان دست می زد همسر گرفتن از خاندان شریف بود تا بدین وسیله از آنها کسب شرافت نماید. اما خاندان پاک علوی با بصیرت کامل به نیات او آگاه بودند و حضرت امیرالمؤمنین در هنگام مرگ وصیت کرد که مغیره بن حارث بن زبیر پس از شهادت ایشان با همسرشان امامه ، نوه رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) ازدواج کند تا مبادا معاویه قصد ازدواج با امامه را کند چراکه آن حضرت با علم امامت خود می دانست که بزودی معاویه برای بدست آوردن افتخار دامادی پیامبر برای ازدواج با امامه اقدام خواهد نمود.
در جـریان این خـواستـگاری نیز عبـدالله بن جعـفر ولایت فرزند خود را به دست حسیـن بن علـی (علیه السلام) داد و امام حسین (علیه السلام) این دختر را به ازدواج پسر عموی او قاسم بن محمد بن جعفر بن ابی طالب درآورد.
می بینیم که فرزندان این خانواده نیز همچون پدر و مادر پیروِ ولایت اند و با پیروی از پدر و مادر خویش در راه دفاع از حریم اسلام گام برداشتند .
در روز عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها) دست دو فرزند خود را بگرفت و در آستان مبارک برادرش امام حسین (علیه السلام) حاضر ساخت عرض کرد: جدم خلیل از یزدان جلیل قبول    فدا فرمود ، تو نیز این قربانی را از من بپذیر. البته اگر جهاد و قتال بر زنان وارد گشته بود هر آن هزار جان نثار جانان می کردم و به هر ساعت هزار بار شهادت را خواستار می شدم.
وقار و سکینه زینب کبری (سلام الله علیها) با آن رتبه نایل گشت که چون روز عاشورا دو پسرش شهید شدند از خیمه پا بیرون نگذاشت .  مبادا که برادرش خجالت بکشد.
و همچنین در ناسخ و دیگر تواریخ مسطور است که چون خبر شهادت فرزندان عبدالله به مدینه رسید عبدالله گفت: « إنا لله و إنا إلیه راجعـون » در این وقت غلام عبدالله که او را ابوسلاسل می گفته اند گفت: که این حال بر ما از حسین بن علی است و چون عبدالله این کلام را شنید سخت برآشفت و سر و دهان او را با نعل بکوفت و پس از آن فرمود : ای پسر زن زانیه آیا در حق حسین (علیه السلام) بدین گونه سخن می گویی، سوگند به خدا اگر در محضرش حضور داشتم سخت دوست می داشتم که هرگز از وی مفارقت نجویم تا در رکابش شهید گردم .به خدا قسم که من در راه حسین از زندگانی فرزندان خود چشم برگرفتم و هر دو را بجان  فشانی در حضرتش مأمور داشتم.
این بود قسمتی از زندگانی زینب کبری ( سلام الله علیها ) که از کشته شدن برادر شهیدش سرگذشتی جاویدان برپا کرد و از روز شهادتش ماتمی سالیانه از رنج و در تشکیل داد .
زینب بانوی خردمند بنی هاشم در تاریخ اسلام و انسانیت چنین بود : قهرمانی بود که توانست از برادر شهید بزرگوارش خوانخواهی کند و تیشه هایی بسیار مؤثر بر ریشه سلطنت بنی امیه مسلط سازد و جریان تاریخ را عوض نماید .
منابع :
1.    بابازاده ، علی اکبر ، سیمای زینب کبری اسوه صبر و پایداری ، انتشارات مکیال، آبان 77 .
2.    بنت الشافی ، عایشه ، بانوی کربلا زینب دختر زهراء ، ترجمه : صدر ، سید رضا، کانون انتشار تهران ، چاپ سوم .
3.    سپهر ، عباسقلی خان ، ناسخ التواریخ ، تصحیح : بهبودی ، محمدباقر ، انتشارات اسلامیه .
4.    شبیری ، اعظم ، سیمای زینب درآینه تاریخ ، مرکز نشر هاجر ، تابستان 85 ، قم .
5.    شهیدی ، سید جعفر ، زندگانی فاطمه زهراء (س) ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، ج هفدهم .
6.    صادقی اردستانی ، احمد ، زینب قهرمان دختر علی (ع) ، نشر مطهر ، تهران .
7.    فرهادی ، معصومه ، کرمی ، مسعود ، بانوی آفتاب ، نسیم انتظار ، تابستان 85.
8.    قزوینی ، سیدکاظم ، زینب کبری از ولادت تا شهادت ، ترجمه کاظم خاتمی طبری ، ناشر : پیام قدس ، زمستان 84 ، قم .
9.    محلاتی ، شیخ ذبیح الله ، ریاحین الشریعه ، ج 3 ، انتشارات دار الکتب الاسلامیه ، بهار 68 .  
گرداورندگان: شیما میرزا کوچکی وزهرا ثابتی


منبع مطلب

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد