ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
همه چیز از یک روز عادی شروع میشود. بعد از ظهری معمولی. یک فنجان چای دستهدار. توی اتاق. پشت میز کامپیوتر.
به بهانه یک سرچ ساده و یا چک کردن ایمیل و یا سرزدن به یکی دو سایت خبری و یا هر چه هست... نتگردی از همان جا آغاز میشود.
اوایل خیلی طول نمیکشد. یک ربع یا نهایت نیمساعت. جذابیت آن چنانی هم ندارد، ولی توی بعد از ظهرهای دیگر چیزهای جدیدتری کشف میشود.
مثلا یک سایت جالب که پر از مدل مو و لباس است، یا آن یکی که کلی طالع بینی و تستهای روانشناسی دارد و یک چیز خیلی هیجان انگیزتر به اسم «وبلاگ!»
وبلاگ، دنیایی با هزار رنگ و هزار شکل. از موضوعات شخصی و درسی گرفته تا سیاست و بهداشت و فرهنگ و دین و الی آخر. یک بعد از ظهر خاص، ساعتها میگذرد بی آنکه متوجه باشیم زنجیروار چند تا وبلاگ را دوره کردهایم.
شب همان روز با خودمان فکر میکنیم چه خوب است اگر ما هم یک وبلاگ داشته باشیم.
جایی برای حضور مجازی و اعلام «بودن» در ناکجا آباد اینترنت. یک جایی برای خود خودمان. بدون آدمهای واقعی دور و بر. بدون مزاحم. یک حس ظریفی در وجودمان شروع میکند به رشد کردن. تمایل به کشف دنیای جدید سرتاسر فکر و ذهنمان را پر میکند و فردای آن روز یک آدرس با سه تا دبلیو و یک پسوند دات نقطه چنین بلاگ، مال ماست.
ولی این چیزها خیلی اهمیت ندارد، مگر نه؟ توی ذهنمان میگوییم ما فقط خوانندههای وبلاگ هم دیگر هستیم، این که اشکالی ندارد؟ چه فرقی میکند زن یا مرد؟ اصلا توی اینترنت دیگر جنسیت معنا ندارد. نه چهره کسی را میبینیم و نه صدایی می شنویم. نباید سخت گرفت.
هیجان ایجاد رابطه با جنس مخالف همیشه وسوسهانگیز است. بسیاری از ما با تقیدات بزرگ شدهایم. یاد گرفتهایم حرمت نگه داریم. چه قدر آیه و حدیث بلدیم از تیر نگاه، از صحبت بی جا، از حفظ حجاب!
ولی اینجا که نگاهی در کار نیست! اصلا چه اشکالی میتواند داشته باشد؟
دلمان آزادی میخواهد و فکر نمیکنیم این آزادی چه بهایی میتواند داشته باشد برایمان.
وقتی یک دختر، یک زن، از خودش مینویسد و آن را در فضای عمومی مثل وبلاگ میگذارد، در واقع خودش را به شدیدترین شکل ممکن آسیبپذیر میکند.
وقتی روابطش با یک نامحرم به مراحل خصوصیتری مثل ایمیل و چت کشیده شود، آنوقت دیگر هیچ چیز قابل پیشبینی نیست. حتی اگر طرفش فرد سالم و قابل اعتمادی هم باشد، نمیتواند تضمین کند به او وابسته نمیشود... که به او «علاقهمند» نمیشود.