از گذشته تاکنون منطق فمینیسم این بوده که برای برابری زنان و مردان و رهایی زنان از استثمار در جامعه مردسالار، باید مراقبت کودکان بر عهده «دولت» باشد.
هیچ چیزی غیر از مهدکودکهای همگانی که با بودجه مبتنی بر مالیات دولت اداره میشوند، نمیتواند طرفداران تندرو این نظریه را راضی کند؛ به همین جهت است که وقتی دولت اعلام میکند مبلغ قابل توجهی را جهت کمک به خانوادههای بیبضاعت به مهدکودکها اختصاص خواهد داد، فریاد نارضایتی ایشان بلند میشود و دولت را متهم میکنند که موضوع مهدکودکها را باز به سازمانهای بهزیستی برگردانده است؛ چرا که ایشان مهدکودکها را فقط برای فقیران نمیخواهند. ادامه مطلب ...
راهکار این شبهه و تبیین حجاب در بینش قرآن
کریم این است که زن باید کاملا درک کند، حجاب او تنها مربوط به خود او نیست
تا بگوید من از حق خودم صرف نظر کردم. حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد
بگوید من راضیم. حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت
بدهند. حجاب زن، حقی الهی است؛ بنابراین، میبینید در جهان غرب و کشورهایی
که به قانون غربی مبتلا هستند، اگر زن همسرداری آلوده شد و همسرش رضایت
داد، قوانین آنها پرونده را مختومه اعلام میکند، ولی در اسلام این چنین
نیست.
حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد، نه شوهر و نه ویژه برادر و فرزندانش است.
همه
اینها اگر رضایت بدهند، قرآن راضی نخواهد بود، چون حرمت زن و حیثیت زن به
عنوان حق الله مطرح است و خدای سبحان، زن را با سرمایه عاطفه آفرید که
معلم رقت باشد و پیام عاطفه بیاورد.
اگر جامعهای این درس رقت و
عاطفه را ترک کرد و به دنبال غریزه و شهوت رفت، به همان فسادی مبتلا میشود
که در غرب ظهور کرده است؛ بنابراین، کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب
رضایت دادم.
از اینکه قرآن کریم میگوید هر گروهی، اگر راضی هم
باشند، شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید، معلوم میشود عصمت زن،
حق الله است و به هیچ کسی ارتباط ندارد.
قهرا همه اعضای خانواده و اعضای جامعه و به ویژه خود زن، امین امانت الهی هستند.
سوال:
بسیار دور از هم قد
کشیدهایم . هر یک بر فراز صخرهای بلند و درهای عمیق؛ میانمان که با هیچ
خاکستری پر نخواهد شد. جدایمان کردند؛ از روز اول مهر. با پوششهای متفاوت
مانتو و مقنعه و چادر تیره بر من پوشاندند و تو را با لباس فرم و کلهای
تراشیده به ساختمانی دیگر فرستادند. من را به مدرسهی دخترانه و تو را
پسرانه .دانشگاه هم که رفتیم جدایمان کردند. با ردیفهای دور از هم .
نیمکتهای خانمها و آقایان. با درها و راهروها و ورودیها و خروجیهای
خواهران و برادران جدایمان کردند و ما بسیار دور از هم قد کشیدیم . در
اتوبوس با میلهها و در حرم و امامزاده با نردهها و در دریاو ساحل با
پارچههای برزنتی
خیاط
ها پول و زر و سیم را گرفتند وکارگاهی عریض و طویل دایر کردند و دوک و چرخ
و قیچی و سوزن را براه انداختند و بدون آنکه پارچه و نخ و طلا و نقره ای
صرف کنند، دستهای خود را چنان استادانه در هوا تکان می دادند که گفتی مشغول
دوختن لباسند. روزی پادشاه نخست وزیر را به دیدن لباس نیمه کاره فرستاد.
اما صدراعظم هر چه نگاه کرد چیزی ندید، از ترس آنکه مبادا دیگران بفهمند که
او حلال زاده نیست، با جدیت تمام زبان به تعریف لباس و تمجید از هنر
خیاطان گشود و به پادشاه گزارش داد که کار لباس به خوبی رو به پیشرفت است.
ماموران عالی رتبه دیگر هم به تدریج از کارگاه خیاطی دیدن می کردند و همه
پس از آنکه با ندیدن لباس به حرامزادگی خود پی می بردند، این حقیقت تلخ را
پنهان می کردند و در تایید کار خیاطان و توصیف لباس بر یکدیگر سبقت می
گرفتند.
تا بالاخره نوبت به خود پادشاه رسید و به خیاط خانه سلطنتی
رفت تا لباس زربافت عجیب خود را به تن کند. البته او هم چیزی ندید و پیش
خود گفت معلوم می شود من یکی در میان این همه حلال زاده نیستم، او هم با
کمال دیرباوری و ناراحتی، ناچار وجود لباس و زیبایی و ظرافت آن را تصدیق
کرد
چــادر زن تاج سلــطانی بود
حافظش از شر شیطانی بود
چادر زن برهوس غالب شود
عزت زن را زحق طالب شود
چادر زن کیمیای غیرت است
چون نشان غیرت ملیت است
از برون شرح درونی میدهد
خشم دشمن را فزونی میدهد
صرفه دارد بهر زن در اقتصاد
صرفهاش باشد عیان از صد جهات
بر سر زن هسـت ماننـد سپـر
حافظ زن هست هنگام خطر
غنچهای تا هست پنهان در حجاب
میکند از او خزان هم اجتناب
یکی از قدیمیترین ایرادها نسبت به پوشش زن این بوده که حجاب، جلوی فعالیت زن را میگیرد، نیمی از انرژی جامعه یعنی نیروی زنان به هدر میرود. در ایران این تز از زمان رضا خان مطرح شد. وی پس از دیدار از دیار ترک، آنگاه که درصدد ایجاد تحول در جامعه ایرانی برآمد، اولین گام در کشف حجاب دانست.
در مجله نامه جوانان حجاب چنین به نقد کشیده شد:
تاکی کفن سیاه در بردارید تا چند نقاب ننگ بر سر دارید
گر طالب آزادی و علم و هنرید ترکانه حجاب جهل را بردارید
زهاوی شاعر عرب نیز گفته بود:
آخر المسلمین عن امم الارض حجاب تشقی به المسلمات
آنچه سبب عقب ماندگی مسلمانان از دیگر ملل شده، حجاب زنان مسلمان است.
و نیز گفته است:
اسفری فالحجاب یا ابنه فهر هو داء فی الاجتماع وخیم[1]
دخترم حجاب را کنار گذار، زیرا حجاب کسل کننده و دردی بدخیم در اجتماع است.
در پاسخ به این پرسش باید گفت:
1. تلقی «قایم کردن زن» از حجاب، با متون دینی و سیره پیشوایان دین ناسازگار است. پوشش و حجاب زن به آن معنا نیست که از فعالیتهای اجتماعی دست کشد و در کنجی زندانی گردد.
قرآن عفت دختران شعیب را در حال چوپانی و آب دادن به گوسفندان در جمع مردان بازگو میکند.
عفت مریم را در معبدی که همگان چه زن و چه مرد به پرستش میآیند، میستاید. رسول خدا زنهای خویش را در جنگها به همراه میبرد و زنان مسلمان را برای مداوا عازم جنگ میکرد.
بسیاری از مشاغل اجتماعی زمان پیامبر را زنان عهدهدار بودند: از فروشندگی، کار در مزرعه، پرستاری، معالجه و درمان بیماران و...و هیچ کدام مورد نهی پیامبر قرار نگرفت. احادیث فراوانی از طریق زنان پیامبر از رسول خدا(ص) نقل شده است. آیا این همه، برای بطلان این تلقی کافی نیست؟
2. آمارهایی که نسبت به زنان ایرانی پس از انقلاب اسلامی منتشر شده نشان دهنده حضور چشمگیر و گسترده آنان در فعالیتهای اجتماعی است، با آن که رعایت حجاب میکردند.
ادامه مطلب ...خیابان ها را که بنگری پر است از موجوداتی به نام {انسان}.زنانی که چه راحت خود را اسباب سرگرمی نگاه نامردان کرده اند و چقدر به دور از انسانیت خود را جست و جو می کنند.انگار زهرا و زینب را نمی شناسند، و مردانی از تبار خاموشی که غیرتشان در خواب زمستانی فرو رفته و همچنان دور از گرمای خون حسین روزگار می گذرانند.. چه بازی زیبایی، دوسر باخت است.
مردها انگار نام علی را نشیده اند و انگار نام عباس به گوششان نخورده.پیاده رو ها باریک اند و ازدحام جمعیت زیاد و چه صحنه ی نمایشی ساخته اند این انسان نماها..{نمایش ارزش فروشی}..و نمی بینند نخ هایی که از دست ها و پاها و سرهاشان آویزان است.و براستی کارگردان این نمایش کیست؟،دخترکان نازهایشان را به خیابان آورده اند و پسرکان نیازهایشان را و اینان چقدر از حسین دورند و چه ساده علی را گم کرده اند.و در این میان تکلیف ما چیست؟
همسنگران:شما آوینی ها و کاظمی های زمان هستید .پس پیرو خط ولایت و در سایه ی رهنمود های رهبری یاعلی گفته و فکری کنید تا حسین را از شما نگرفته اند.
امام خمینی : ما مى دانیم که این سخنان براى کسانى که با خیانتکارى وشهوت پرستى و نواز و رقص و هزار جور مظاهر فسق و بى عفتى بارآمدند، خیلى گران است. البته که تمدن و تعالى مملکت را به لخت شدن زنها در خیابانها مى دانند و به گفته بى خردانه خودشان باکشف حجاب نصف جمعیت مملکت کارگر مى شود.
(لکن چه کارى همه مى دانید و مى دانیم) حاضر نیستند مملکت با طرز معقولانه و درزیر قانون خدا و عقل اداره شود. آنهایى که این قدر قوه تمیزندارند که کلاه لکنى را که پس مانده درندگان اروپاست، ترقى کشور مى دانند با آنها ما حرف نداریم... آن روز که کلاه پهلوى سرآنها گذاشتند همه مى گفتند: مملکت باید یک شعار ملى داشته باشد.رهبر معظم انقلاب اسلامی، چیزی قریب به بیست سال پیش در چهارم
دی ماه 1370 در دیدار اعضای شورای فرهنگی اجتماعی زنان، سخنانی را در
زمینه حجاب و خصوصا استفاده از چادر ایراد فرمودند که بخشهایی از آن چنین
است:
«باید مسائل ارزشی اسلام در جامعه ما احیاء بشود. مثلا مسئله حجاب، یک
مسئله ارزشی است. مسئله حجاب، مسئلهای است که اگر چه مقدمهای است برای
چیزهای بالاتر، اما خود یک مسئله ارزشی است.
ما که روی حجاب این قدر مقیدیم، به خاطر این است که حفظ حجاب به زن کمک
میکند تا بتواند به آن رتبه معنوی عالی خود برسد و دچار آن لغزشگاههای
بسیار لغزندهای که سر راهش قرار دادهاند، نشود.
... به نظر ما، بحثهایی که در باب پوشش زن میشود، بحثهای خوبی است که
انجام میگیرد؛ منتها باید توجه کنید که هیچ بحثی در این زمینههای مربوط
به پوشش زن، از هجوم تبلیغاتی غرب متأثر نباشد، اگر متأثر از آن باشد،
خراب خواهد شد.
مثلا بیاییم با خودمان فکر کنیم که حجاب داشته باشیم، اما چادر نباشد؛ این
فکر غلطی است. نه اینکه من بخواهم بگویم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من
میگویم چادر بهترین نوع حجاب است؛ یک نشانه ملی ماست؛ هیچ اشکالی هم
ندارد؛ هیچ منافاتی با هیچ نوع تحرکی هم در زن ندارد. اگر واقعا بنای تحرک
و کار اجتماعی و کار سیاسی و کار فکری باشد، لباس رسمی زن میتواند چادر
باشد و - همان طور که عرض کردم - چادر بهترین نوع حجاب است.»
مصاحبة سایت «خانة حجاب صدف» با «زهرا گونزالس»، مسلمان آمریکایی
او
سی و هفت سال دارد و اهل «ایالت کالیفرنیای آمریکا» است. بیست و پنج سال
پیش مسلمان شده و چهار فرزند دارد. نه سالی است که به «ایران» آمده و هم
اکنون ساکن «مشهد» است. با صحبتها و راهنماییهای مادرش از یک کاتولیک
مسیحی به مسلمانی آگاه، تبدیل شده است. در مصاحبه با ما، برخی سختیها را
که مسلمان شدن و محجّبه شدن برایش ایجاد کرده، بازگو کرده است.
مسلمانان بیحجاب!
در
سال 1979م. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، فضا یک مقدار بازتر شد. مادرم در
یکی از دفاتر اسلامی در آمریکا با یک خانم ایرانی آشنا شد و در طول یک
سال، تحقیقات مفصّلی کرد و جاهای مختلفی رفت و نهایتاً تصمیم گرفت، دینش را
عوض کند و مسلمان شود، ولی آن موقع به خانوادهاش و به ما نگفت که مسلمان
شده و مخفیانه نماز میخواند و کارهای عبادیاش را انجام میدهد؛ البتّه
حجاب نداشت، چون خود آن خانم هم حجاب نداشت و راستش آن زمان خیلی کم خانم
با حجاب پیدا میشد ولی کمکم، بعد از پیروزی انقلاب، خیلی تغییر و تحوّل
ایجاد شد و همة مسلمانها با حجاب شدند.
مسلمانی پنهانی
ما
کاتولیک بودیم و مادر بزرگم خیلی آدم سنّتی، مذهبی و متعصّبی بود و
مسلّماً نمیگذاشت دخترش به این راحتی دینش را عوض کند. به همین خاطر،
مادرم پنهانی عباداتش را به جا میآورد. کمکم برای ما هم از توحید گفت،
ولی هیچ وقت مستقیماً از اسلام و اینکه به این دین گرایش پیدا کنیم، صحبتی
نمیکرد. دائماً به طور غیر مستقیم اشاراتی میکرد و از مهربانیها و بزرگی
خداوند میگفت و حرفی از دین دیگری نمیزد و از صفتهای خداوند میگفت و
ما را به تفکّر و تأمّل وا میداشت.
«فا
بیان» دختر ۲۸ ساله فرانسوی است تا چندی قبل مدل لباس بسیار معروفی بود که
شرکتهای بزرگ به خاطر زیبایی اش با او قراردادهای کلان می بستند.
عکس او در
مجله ها و شبکه های مختلف تلویزیونی به نمایش در می آمد ولی حالا در
روستاهای دور دست افغانستان به درمان بیماران می پردازد و از زندگی خودش
بسیار راضی و خوشحال است چرا که او حالا اسلام را پذیرفته و یک مسلمان است.
فا بیان با اعتماد به نفس کامل
گفت: «اگر لطف و رحمت خداوند شامل من نمی شد، هیچ گاه نمی توانستم مسلمان
شوم و تا آخر عمرم مانند یک حیوان زندگی می کردم. من در آن زندگی فقط به
دنبال سیراب کردن هوس و شهوت های خود بودم و هیچ اصول و ارزشی برای خود
نداشتم. از کودکی آرزو داشتم پرستار شوم، اکنون که مسلمان شده ام به آرزوی
خود رسیده ام.»
بله او به آرزوهای خودش رسیده است
و حالا راه هدایت را پیدا کرده است. او تا دیروز همه خواسته های دنیایی را
داشت، ثروت و شهرت و … اما حالا حقیقت را داشت، آرامش را داشت، اعتماد به
نفس را داشته چیزی را داشت که قبلاً هیچ گاه نداشته، «ایمان»
او گفت: «در
حال و هوای کودکی همواره خودم را در حالت کمک به کودکان بیمار تخیل می
کردم اما وقتی بزرگ تر شدم، به دلیل زیبایی ظاهری که دارم ناخودآگاه به
سمت دنیای مدل کشیده شدم و از شکل من استفاده ابزاری می شد، دقیقاً مانند
یک وسیله مدت دار که بویی از انسانیت در آن نبود.»