مقام معظم رهبری چندی قبل در بیاناتی حکیمانه بحثی را در مورد حجاب در روز زن مطرح نمودند که انصافا جامع و کامل بود.
برای همین قسمتی از بیانات ایشان را برای شما قرار دادم و برای مراجعه به کل مطلب می توانید به این لینک مراجعه نمایید.
حجاب مایهى تشخص و آزادى زن است؛ برخلاف تبلیغات ابلهانه و ظاهربینانهى مادیگرایان، مایهى اسارت زن نیست. زن با برداشتن حجابهاى خود، با عریان کردن آن چیزى که خداى متعال و طبیعت پنهان بودن آن را از او خواسته، خودش را کوچک میکند، خودش را سبک میکند، خودش را کمارزش میکند. حجاب وقار است، متانت است، ارزشگذارى زن است، سنگین شدن کفهى آبرو و احترام اوست؛ این را باید خیلى قدر دانست و از اسلام باید به خاطر مسئلهى حجاب تشکر کرد؛ این جزو نعمتهاى الهى است.
مستر همفر جاسوس انگلیسی مینویسد: «زنانِ آنان دارای حجاب محکم هستند که نفوذ فساد در میانشان ممکن نیست». «به هر وسیلهای که شده باید زن مسلمان را از حجاب اسلام خارج کرد و بی حجابی را در بین مسلمانان رایج نمود و ابتدا برای گول زدن آنها [برای این] که حجاب را کنار بگذارند، باید به آنها تفهیم کرد که حجاب به صورت چادر و یا عبا مربوط به اسلام نیست». حکایت کشف حجاب،/ ، مؤسسهی فرهنگی قدر ولایت
به این تصاویر
نگاه کنید! اینها نه زن خیابانی هستند و نه فروشندگان موادمخدر یا سارق،
این زنان و دختران حتی مجرم یا متهم هم نیستند. تنها قرار است آنها پس از
دقایقی «تذکر» و «ارشاد» در مورد وضعیت حجابشان به خانه بازگردند.
به
تعبیری اغلب این دختران پوشاک خود را از فروشگاههایی خریداری کردهاند که
به قانونیترین شکل ممکن و با پرداخت مالیات دولت و عوارض شهرداری و سایر
وجوهات قانونی کالای خود را فروختهاند. پلیس اما اعتقاد دیگری دارد و به
منظور آنچه سلامت روانی جامعه میخواند، قصد «ارشاد» این دختران و گاهی
اوقات پسران را دارد. تا اینجای کار اقدام پلیس هر چند مخالفانی دارد اما
واجد هیچ عمل غیرقانونی نیست. پلیس با مجوز مجلس و شورای انقلاب فرهنگی
متولی برخورد با بدحجابی یا آنچه «مانکنها در خیابان» نامیده میشود، است.
ایراد اما در نقطهای وارد است که پلیس به عکاسان اجازه میدهد به
سادگی از چهره این دختران عکاسی کنند. پلیس حتی خود، این عکاسان را همراهی
میکند تا عملیاتشان را مستندسازی کنند اما آیا در این میان حریم خصوصی
افراد رعایت میشود؟ پاسخ قطعا منفی است. پرسش اینجاست که پلیس به چه
منظوری به عکاسان اجازه میدهد داخل گشتهای خود تصویر دختران را ثبت کنند؟
حجاب بهترین حافظ و حصاری است که زن را از خطر بیگانه حفظ می کند و پوشیده بودن زن در جامعه نه تنها موجب تقویت بنیان خانواده است بلکه سبب حفظ ارزش زن و جلوگیری از ابتذال و تباهی او نیز می باشد.
به گزارش ایونا، بدون شک در عصر ما
که بعضی نام آن را عصر برهنگی و آزادی جنسی گذارده اند و افراد غربزده ، بی
بند و باری زنان را جزئی از آزادی او می دانند، سخن از حجاب گفتن برای این
دسته ناخوشایند و گاه افسانه ای است متعلق به زمانهای گذشته، ولی مفاسد بی
حساب و مشکلات و گرفتاری های روز افزون که از این آزادی های بی قید و شرط
بوجود آمده ، سبب شده که تدریجاً گوش شنوایی برای این سخن پیدا شود.
فلسفه حجاب امر مکتوم و پنهانی نیست زیرا:
1-برهنگی زنان که طبعاً پیامدهایی همچون آرایش و عشوه گری و امثال آن را به همراه دارد با تحریکی که سبب کوبیدن اعصاب آنها و ایجاد هیجان های بیمارگونه، عصبی و گاه سرچشمه امراض روانی می گردد. مخصوصاً توجه به این نکته که غریزه جنسی نیرومندترین و ریشه دارترین غریزه آدمی است و در طول تاریخ سرچشمه حوادث مرگبار و جنایات هولناکی شده ، تا آنجا که گفته اند: « هیچ حادثه مهمی را پیدا نمی کنید مگر اینکه پای زنی در آن در میان است»
ادامه مطلب ...
ثروتمندترین دختر ایران شهربانو بود که در ناز و نعمت بزرگ می شد ولی عفت و پاکدامنی و نجابت خویش را حراج نمی گذاشت. او بهترین دختر ایران بود، زیباترین ، متملک ترین و نجیب ترین دختر ایران زمین بود.روزی او را دیدم که از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید و زمان را شمارش می کرد تا لحظه خواب گردد. متعجب شدم چرا خواب ؟ از او پرسیدم که ای شهربانو چه شده که با این خوشحالی بی قرار خوابی ؟ گفت در عالم خواب بهترین خانواده روزگار به خواستگاریم آمده اند و مرا به عقد یکی از زیباترین ها که مرا انتخاب نموده است درآورده اند ، بیقرار اویم ، او فعلا نمی تواند در بیداری به دیدارم آید اما در عالم رویا به دیدنم می آید.این بود که او را 14 روز این چنین بیقرار می دیدم تا اینکه روزی شنیدم که قرار است عده ای از کشور مجاور به سرزمین من لشکر بکشند ، آن روز شهربانو را خوشحال تر از قبل دیدم ، متعجب شدم که در این اوضاع و احوال که همه مضطرب جنگ هستند چرا او باید از این اتفاق خوشحال باشد.
طاقت نیاوردم از او پرسیدم ، او گفت : در این جنگ برادر همسرم فرمانده سپاه است و من باید در زمره اسیران باشم تا در بیداری به وصال او برسم.از او پرسیدم او کیست که تو را ، نجیب ترین و پاک ترین دختر ایران زمین ، را بی تاب و بیقرار خویش ساخته است.او گفت او شاه جهان و شهزادبزرگ ، شهنشه جهان هستی می باشد که همتایش نیست. ادامه مطلب ...
و خداوند انسان را نیمی از جنس مرد و نیمی از جنس زن آفرید و فرمود: فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ آن هنگام که حضرت حق، روح اشرف مخلوقات را در کالبد این آفریدهی شگرف میدمید، به هر نیم موهبتهایی بخشید و هر کدام را نسبت به دیگری نیازمند نمود. فرشتگان درگاه الهی مأمور شدند به اینکه خاک خلقت زن را بیشتر غربال کنند تا نرمی وجود او بیشتر شود. اما برای مرد اینچنین نبود، چون مرد باید با زبری روزگار روبرو میشد و اندکی ضمختی در وجودش لازم بود.
در بحث حجاب،بعضی از مخاطبان ترجیح می دهند که بگویند و بنویسند و بخوانند:بی حجابی زن از بی غیرتی شوهر اوست یا مثلا ای زن به تو از....و یا....، اما بسیاری از مخاطبان دیگر حوصله این حرفها را ندارند.این بدان معنی نیست که این حرفها لزوما بد است،ممکن است بعضی از این حرفها خوب و بعضی هم بد باشد.مسئله اینست که بسیاری از مخاطبان از کلیشه خسته اند.
حال اگر بنا باشد درباره حجاب کلیشه ای حرف نزنیم ، یاید اول طرز تلقی ما نو شود.
مثلا اگر طرز تلقی ما از زن چنان باشد که نباید هیچ مرد نامحرمی او را ببیند، معلوم است که نمیتوانیم با دختر و زن امروز که وظایف اجتماعیاش کاملا با حضور پررنگش در جامعه آمیخته شده، به درستی سخن بگوییم.
از میان انواع زبانها برای بیان این نوع موضوعات، زبان هنر از همه نیرومندتر و مفیدتر است؛ زیرا به فطرت آدمی بسیار نزدیک است.
ادامه مطلب ...پنج متر پارچه مشکی به خودی خود، غیر از قیمت مادی اش، ارزشی ندارد، اما وقتی چادری شد بر سر زنی مسلمان، ارزشمند می شود.
پنج متر پارچه مشکی به خودی خود، نشانه ی چیزی نیست، اما وقتی چادری شد بر سر زنی مسلمان، نشان دین و ملیت اوست.
پنج متر پارچه مشکی به خودی خود، حرفی برای گفتن ندارد، اما وقتی چادری شد بر سر زنی مسلمان، سرشار سخن از باور و اعتقاد او می شود.
پنج متر پارچه مشکی به خودی خود، آرمان خواهی را نشان نمی دهد ، اما وقتی چادری شد بر سر زنی مسلمان، آرمانی بلند را فریاد می کند
نمی دونم تا حالا نیش زنبور رو چشیدی یا نه؟
وای که چقد درد و سوز داره دور از جونتون. یادمه یه روز که عطر گل محمدی زده بودم متوجه شدم یه زنبور دور و ورم می پلکه ! این دیگه از کجا پیداش شد،چند بار خواستم دورش کنم اما نمی شد از سماجتش کفرم داشت در میومد ،
بعد از کلی تلاش یه دفعه نکته ای به ذهنم خطور کرد که تقصیر خودم بوده! چرا؟
چون من عطری زده بودم که اونو تحریک کرده بودو هوسش رو بدون اینکه بفهمم به هیجان آورده بودآخه معلوم بود که زنبور عاشق گل وعطر و من با زدن عطر توجهش رو جلب کرده بودم خلاصه زنبور بود و عشق بازی با من !منم که حوصله اداهاشو نداشتم و از این جلف بازیهاش به تنگ اومده بودم سعیمی کردم از خودم دورش کنم... تو همین گیر و دار آخ سوختم..........!!! آره
نیش عاشقانه زنبور بود که به بالای ابروی چشمم خورد و بعد یه قلمبه بزرگ
بالای ابروم ....مُردم از درد .....این هم سزای تحریک کردن زنبور...به قول خدا جون : آنچه از بدی به تو می رسه از خودته
- حالا حرفم اینه...حرفم با تو ، دوستم، آبجی ام، خواهرم...اگه ادکلنی زدی یا خودت رو مثل گلی آرایش کردی و موهاتو انداختی بیرون و بیرون رفتی یقین بدون که پسرها و مردهایی رو به هوس میندازی پسرهایی که چه بسا ممکنه از اخلاق و منش و...اونا متنفر باشی
ادامه مطلب ...
تا حالا فکر می کردم من و حجاب من فقط دستمایه ائمه جمعه و حاکمان است که هر وقت بحثش شروع شد فریاد واسلاما می دهند و من و حجاب مرا عامل رسیدن به خدا می دانند .
یا نه از آن ورتر می روند و من و حجاب مرا عامل عقب ماندگی می دانند و برای طی کردن هر چه تندتر شاهراه مدرنیته، روسری از سرم می کشند و" کلاه بر سرم" می گذارند.
حالا می بینم هم جنسانم دست به قلم برده اند. مقالات نوشته اند. سخنرانی ها کرده اند. به سمینارها رفته اند و باز از من و حجاب من گفته اند.
شادمانی کرده اند که باد به لابلای گیسوانشان رفته و در شادی مستانه این همه سرور، روسری به آب سپرده اند و حالا دیگر خیلی روشن شده اند.
من هم تکه روسری گل گلی ام را از کودکی می شناسم. وقتی برای اولین بار عمه خانم که تنها حاج خانم فامیل بود باعتاب مادرم را به کناری کشاند و نهیبش زد که دخترک با گیسوی بافته اش با دو روبان توپ توپی با پسر عمه ها بازی می کند و می خندد!!
ادامه مطلب ...