ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
نرگس ناظمی اخیرا دو رمان به نامهای
« آغوش درهم شکسته» و «فریفته» را به چاپ رسانده است، به همین بهانه گفتگویی با وی انجام دادهایم که با هم میخوانیم:
لطفا بیوگرافی مختصری از خودتان برای ما بفرمایید؛
نرگس ناظمی متولد 1349 از شهر ری میباشم. خانوادهای دارم مهربان، لقمه نانی جهت گذران و سرسوزن ذوقی که از لطف و کرم حضرت حق است.
در چه زمینهای فعالیت میکنید؟
ادبیات داستانی.
و چه ژانری؟
خیلی
خودم را گرفتار چارچوبها و قواعد شناخته نشده رایج نمیکنم.بیشتر در
زمینههای اجتماعی و به روز قلم میزنم و سعی میکنم به موضوعات و
آسیبهایی که در حوزه زندگی بانوان عزیز کشورم وجود دارد بپردازم.
چرا رمان مینویسید؟
تنها
دلمشغولی من در زندگی علاقه وافری است که به رمان دارم چون معتقدم رمان
این پتانسیل را دارد که تاثیر بسیار شگرفی روی ذهن مخاطب به جا بگذارد که
به هیچ وجه نباید مورد اغماض قرار گیرد.چنانچه قلم، قلم توانا و تاثیر
گذاری باشد که شکر خدا چنین استعدادهایی در کشور ما کم نیستند تاثیر بسزایی
روی رفتار اجتماعی افراد جامعه میگذارند.در این راستا متولیان محترم
فرهنگی میبایست مراقب باشند که خدای ناکرده اندیشه و قلم مسمومی ، فکر
جامعه را سمی نکند.
رمانهایتان را برچه اساسی مینویسید؛ آیا تخیلی است یا واقعی؟
گاهی
رئال وگهگاهی هم سوررئالیسم عرفانی. نوشتههایم و به طور کلی افکارم
درحیطه رمان، مرزبندی مشخصی ندارند. به طور مثال در رمان" فریفته" سعی
کردهام فضایی را به نگارش درآورم که حس وحال تعلیق تا پایان داستان
خواننده را با خود همراه کند. چیزی شبیه آثار هیچکاک.
اما
" آغوش درهم شکسته" فضای دیگری را طلب میکرد؛ بعضی پلاتها به شدت به سمت
سوررئالیسم عرفانی گرایش پیدا میکرد. دراین پلاتها با آنکه فضای تعلیق
در قصه وجود ندارد اما به تصور من کشش لازم برای آنکه خواننده را تا پایان
داستان با خود همراه کند ، وجود دارد.
برای چاپ کتابهایتان با چه مشکلاتی مواجه شدید؟
هردو
کتاب با سرمایه شخصی خودم به چاپ رسید. بنابراین ناشر، خود را ملزم به پخش
کتابها ندید. از طرفی همین امر باعث شد چاپ رمان " بادبادکهای باران
خورده" به تعویق بیفتد، چرا که بودجهای جهت چاپاش در اختیار نداشتم.
میخواهید بگویید دو اثر چاپ شده شما هنوز به فروش نرسیده است؟
متاسفانه
برای توزیع کتابهایم خیلی تلاش کردم. از کمیته خرید کتاب وزارت ارشاد
گرفته تا سایر نهادهای مسئول و ذیربط، ولی حمایت نشدم. باعث تاسف بسیار است
که با وجود گذشت نزدیک به هشت ماه از چاپ کتابهایم ، هنوز موفق به فروش
آنها نشدهام و بیم آن دارم که با تغییر فصلهای سال کتابهایم که ذره ذره
وجودم میباشند تغییر شکل بدهند.
یعنی هیچ ارگان دولتی از شما حمایت نکرد؟
نه تنها هیچ ارگان دولتی حمایت نکرد بلکه متولی اصلی فرهنگ کشور یعنی وزارت ارشاد هم در این خصوص هیچ گونه مساعدتی انجام نداد!
خانم ناظمی! با توجه به مشکلاتی که داشتهاید آیا مایل به ادامه کار هستید؟
چرا
که نه. من عاشق نوشتنم. رمان "بادبادک های باران خورده" ویرایش نهاییاش
به اتمام رسیده وهمین روزها جهت گرفتن مجوز چاپ آماده میشود. یک کار دیگر
هم در دست نگارش دارم به نام " زندگی با طعم خیانت".
شما
به عنوان یک نویسنده برای جلوگیری از تهاجم یا به فرمایش رهبر معظم انقلاب
اسلامی شبیخون فرهنگی ؛ اولاچه مسئولیتی دارید ، ثانیا چه پیشنهادی
میکنید؟
من
کوچکتر ازآنم که خود را نویسنده جامعه بافرهنگ و ادب دوست ایران معرفی
کنم. مسئولیت نویسندگان ما در واقع رسالتی است که در قلمشان نهفته است.
همان طور که میدانید انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی و ایدئولوژیک است.
استکبار وقتی نتوانست با سلاح نظامی ما را از عقیده وایمانمان دور کند، با
چرخشی 180 درجهای تغییر تاکتیک داد. حالا با سلاح اندیشه به جنگمان
آمده. می خواهم عرض کنم که مسلسل به قلم تغییر شکل پیدا کرده. کانالهای
مبتذل ماهوارهای ، مجلات ضد اخلاقی و مستهجن، فیلمهای پورنو که از طریق
اینترنت و کانالهای کارتی به خانهها راه پیدا کردهاند و همه تنها یک هدف
را دنبال میکنند؛ میخواهند عفت و تقوای جامعهاسلامی ایران را به ابتذال
بکشانند. مسئولین محترم اگر این خطر را که بیخ گوشمان رسیده احساس کنند،
میبایست دست به کاری جهادی بزنند. و اما راجع به بخش دوم سئوالتان باید
عرض کنم که وقتی از یک صاحب فکر و اندیشه ، دغدغههای مادیاش را بگیری ،
آن وقت است که خلاقیت بروز پیدا میکند و آثار فاخری در حوزههای مختلف
فرهنگی خلق میشود وما کم کم شاهد جامعه با اخلاق تر واندیشمندتری خواهیم
بود. خاطر نشان میکنم فرهنگ سرزمین ما خصوصا در حیطه ادبیات و سینما در
قبل از انقلاب دچار نوعی سرماخوردگی مزمن شده بود که البته ویروسش رهاورد
غرب بود. نهادهای مسئول آن دوره افرادی بودند که هیچ گونه شناختی از فرهنگ
ایران زمین نداشتند. آنها با پارتی بازی و چسباندن خود به طایفه هزار
فامیل، سمتهای مهم و حساس فرهنگی را از آن خود کرده بودند. برای درمان این
فرهنگ سرماخورده به جای آب پرتقال ، آب زرشک به خوردش دادند. بنابراین این
عارضه نه تنها بهبود نیافت بلکه به مرور، کهنه و کهنهتر شد.
میخواهید بگویید این بیماری هنوز هم در کالبد ادبیات ما جا خوش کرده است؟
بله. میخواهم بگویم ریشه کن نشده و از طرفی ما به شدت مورد تاخت فرهنگ بیگانه هستیم.
برای ریشه کن کردن این ویروس فرهنگی چه راهکارهایی مد نظر شماست؟
من
فکر میکنم مقوله کتاب در ایران به خاطر کم توجهی بعضی نهادهای مسئول
بامشکلات عدیدهای دست و پنجه نرم میکند. ما ،هم در زمینه مخاطب شناسی و
جذب مخاطب عام با چالشهای جدی روبهرو هستیم و هم در پروسه تولید یک اثر
باید از هفت خان رستم بگذریم که به قول معروف گاو نر میخواهد و مرد کهن !
دست آخر میرسیم به پخش اثر که در واقع میشود گفت مهمترین حلقه زنجیره از
هم گسسته این پروسه معیوب به حساب میآید. برای رهایی از این وضع اسفناک یک
همت جمعی لازم است. به عقیده من برپایی نمایشگاههای دائمی و استانی فکر
بسیار خوبی است به شرط آنکه استمرار داشته باشد. از سوی دیگر قضیه، به
اعتقاد من نهادهای مسئول از جمله مدیران وزارت ارشاد تلاش خودشان را نیز
کردهاند اما کافی نیست.
در زمینه تخصصی خودتان چه انتظاری از مسئولان فرهنگی دارید؟
حمایت،
حمایت. حداقل به اندازه همان کشاورز عزیز چغندرکاری که وقتی محصولش با
بلایای طبیعی از بین میرود مسئولین به دادش میرسند، خواسته من و همه
آدمهای شبیه من از دولت خدمتگزار و دلسوز زیاد نیست . اعتقاد بنده این است
که رسالت ادبیات امروز ما هدایت جامعه به سوی هدفهای والای انسانیت است.