َ

َ

علت نکوهش زنان در نهج البلاغه

تجهیز هر یک از دو صنف فوق به گونه‏ای است که از ترکیبشان شرایط و بستر مطبوع و دلپذیری برای ایجاد خانواده و کانونی فعال و پر مهر و صفا پدید می‏آید. هر یک در کنار دیگری می‏تواند آرامش، سکون و شرایط استکمال را بیابد و همچنین زمینه مناسبی برای رشد و تربیت سالم فرزند به وجود می‏اید. در این تقسیم طبیعی آنچه معمولاً در مرد ظهور و بروز بیشتری دارد قدرت و توانایی بیشتر برای انجام کارهای سخت و طاقت فرسا نیز زیرکی و حسابگری در اموری است که به تیزبینی و کیاست نیازمند است و آنچه در زن نمود و پیدایی بیشتر دارد لطافت، زیبایی، مهر، عاطفه، شور و احساس قلبی است. این نکته اولاً به معنای بی‏خردی زن یا بی‏عاطفگی مرد نیست و ثانیاً به معنای آن نیست که هر زنی کم‏اندیش‏تر از هر مردی و هر مردی کم عاطفه‏تر از هر زنی است، بلکه یعنی، به طور متوسط وجه غالب کنش‏های مرد، رفتارهای حسابگرانه، و وجه غالب کنشهای زن کردارهای مهر انگیز و عاطفی است.

ثانیاً، این دو گونه حرکت هر یک در جای خود بسیار ضروری است و این تقسیم تکوینی به هیچ روی نشانگر برتری مرد بر زن و فرومایگی زن نیست، بلکه هر یک جلوه‏ای خاص از اسمای حسنای الهی است. به قول سعدی:

جهان چون چشم و خط و خال و ابروست که هر چیزش بجای خویش نیکوست‏

ثالثاً، عقل بر دو قسم است: 1- عقلی که معیار کمال و قرب الهی است: «العقل ماعبد به الرحمن واکتسب به الجنان» این عقل همان «عقال» و زانوبند هواها و امیال نفسانی است. در چنین عقلی مرد بر زن فزونی ندارد.

- عقل حسابگر، ابزاری و اینتسترومنتال (Instrumental Ration ) که کاربرد آن بیشتر در تنظیم معاش و سیاسات است، در این زمینه هر چند به طور معمول مرد از زن پیشی می‏گیرد، ولی این معیار کمال نیست و چنان که گفته شد نوعی تقسیم کار طبیعی و تکوینی است و در مقابل آن زن نیز از مهر و عاطفه افزونتری برخوردار است.

از توضیح فوق روشن می‏شود که تعبیر امیر مؤمنان (ع) تحقیر کننده زن نیست، بلکه هشدار به کسانی است که در هر مسأله‏ای انتظار حرکتی مردگونه از زنان دارند. سخن آن حضرت در واقع تفطّن دادن به این نکته است که زن موجودی سراپا شور و احساس و عاطفه است و در برخورد با او نباید انتظار حسابگریهای مردانه را داشت، بلکه باید دقیقاً روانشناسی او را به دست آورده و به تناسب آن با وی روبرو شد.

تعبیر «نواقص الایمان» نیز با تبیینی که با اشاره به ترک عباداتی چون نماز و روزه در ایام عادت در بر دارد بیانگر تذکر مهمی به زنان است.

این فراز در واقع مشتمل بر نوعی مقایسه فقهی بین کسی است که در چنین ایامی به حکم الهی ترک عبادت می‏کند و کسی که از عادت خارج است و به حکم الهی عبادات واجب را انجام می‏دهد. در اینجا هر دو به حکم الهی عمل می‏کنند و احکام شرعی مربوط به هر کدام نیز مبتنی بر مصالح و مفاسد نفس‏الامری و مقتضیات تکوینی خاصی است که دست ما از آنها کوتاه است و علم ما به آنها راه ندارد، لیکن در هر صورت این مسأله را به عنوان یک واقعیت وجدانی و انکار ناپذیر باید پذیرفت که تأثیر هر یک از این دو عمل- که هر دو هم اطاعت از فرمان پروردگار است- بر نفس انسان متفاوت است. به عنوان مثال کسی که در ماه مبارک رمضان در سفر است و به حکم الهی روزه می‏خورد هرگز نورانیت و معنویتی را که در شرایط دیگر یعنی موقعی که در حضر است و به فرمان خدا روزه می‏گیرد، احساس نمی‏کند و از نظر قوت ایمانی و ظهور جلوه‏های زیبا و نورانی آن در وضعیت فروتری قرار می‏گیرد. بنابراین آنچه حضرت در این فراز فرموده‏اند بیان یک حالت طبیعی است.

در این رابطه این است که با فرض پذیرش چنین تفاوتی، شارع مقدس می‏توانست دستور دیگری صادر کند و مثلاً اگر عبادات زن را دو برابر قرار می‏داد، ایمان زن نیز دو برابر می‏شد. در پاسخ به این اشکال توجه به چند نکته ضروری است: اولاً: این اشکال مبتنی بر این پیش فرض است که زن در ایام عادت می‏تواند همه کمالات نهفته در نماز و روزه را با انجام آن استیفاء نماید و تنها مانع وی حکم شارع است. همین مطلب نیز مبتنی بر پیش‏فرض دیگری است و آن این است که «عادت» از نظر تکوینی هیچگونه تأثیری در مقربیت و عدم مقربیت و در مناطات احکام شرعی نداشته باشد. در حالی که اناطه احکام الهی بر مصالح و مفاسد نفس الامری چنین فرضی را باطل می‏کند، یعنی اگر حقیقتاً و تکویناً نماز و روزه در ایام عادت موجب مقربیت بود خداوند از آن نهی نمی‏کرد، مگر آنکه نهی شارع صرفاً دارای جنبه تسهیلی باشد.

ثانیاً: شارع مقدس در حد امکان راه‏های دیگری برای نقص خلاء مذکور وضع نموده است، چنان که در رساله‏های عملیه آمده است که مستحب است زن در مواقع نماز وضو بگیرد و در محل عبادت رو به قبله بنشیند و به یاد خدا باشد، لیکن چون غالب زنان از این کار دوری می‏کنند، سخن امیر مؤمنان نسبت به آنها به گونه‏ای که بیان شد صدق می‏کند.

ثالثاً: اگر زنان در ایام عادت از برخی عبادات محرومند، از سوی دیگر زودتر به سن بلوغ می‏رسند و عبادات بیشتری انجام میدهند. بنابراین سخن امیر مؤمنان (ع) به معنای آن نخواهد بود که در مجموع ایمان زن از مرد کمتر است و در نتیجه کمالات انسانی وی فروتر خواهد بود، بلکه چنان که اشاره شد، این مطلب مقایسه‏ای است مربوط به زمانهای خاص مانند ایام عادت، نه نتیجه‏گیری کلی از تمام دوران زندگی.

رابعاً: حکمت سخن امیرالمؤمنین و نقش تربیتی آن این است که به جامعه زنان هشدار می‏دهد که در دوران عادتشان گرفتار چنین وضعیتی می‏شوند، لذا از آن غافل نشده و بکوشند از راه‏های دیگری که در شرع مقرر گردیده این خلاء را هر چند موقتی است پر نمایند و پیوسته به ساحت مقدس کبریایی تقرب جویند. بنابراین این فراز نیز در مقام تحقیر زن نمی‏باشد.

تعبیر «نواقص الحظوظ» بیان یک مسأله حقوقی است و با کاوش دقیق روشن می‏شود که اگر سهم و بهره مالی زن در برخی اشکال آن کمتر از مرد است، کاستی آن به شکل دیگری جبران شده است. لذا این سخن نیز چون فرازهای فوق بیانگر «ناهمانندی (Dissimilarity ) »و تفاوتهای شکلی (Formal ) است، نه «عدم تساوی .(unequality ) »توجه به ساختار کلی اقتصادی خانواده نشان می‏دهد که اسلام بار مالی خانواده را تماماً بر عهده مرد نهاده و تأمین نیازهای اقتصادی زن را اعم از تهیه مسکن، خوراک و پوشاک وظیفه مرد دانسته است. نیز حقوق دیگری برای زن مانند مهریه قرار داده است. بنابراین اگر زن نصف مرد ارث می‏برد، می‏تواند همه آن را برای خود محفوظ بدارد و هرگونه دوست دارد خرج یا ذخیره نماید و مرد کوچکترین حقی بر دارایی زن ندارد، لیکن مرد باید نیازهای زن را تأمین کند و بخش عظیمی از آنچه را که به عنوان سهم الارث یا اشکال دیگر به چنگ می‏آورد باید برای زن خرج نماید. افزون بر آن در مواردی نیز ارث زن مساوی با مرد است، در مثل پدر و مادر میت در صورتی که میت دارای فرزند باشد هر کدام «یک ششم» ارث می‏برند. نیز برادر و خواهر مادری میت ارث مساوی دارند. از مجموع قواعد حقوقی فوق می‏توان نتیجه گرفت که بهره اقتصادی زن در این زمینه اگر بیشتر از مرد نباشد کمتر نیست و سخن امیر مؤمنان (ع) ناظر به بخش خاصی از احکام حقوقی است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد