ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
تجهیز هر یک از دو صنف فوق به گونهای است که از ترکیبشان شرایط و بستر مطبوع و دلپذیری برای ایجاد خانواده و کانونی فعال و پر مهر و صفا پدید میآید. هر یک در کنار دیگری میتواند آرامش، سکون و شرایط استکمال را بیابد و همچنین زمینه مناسبی برای رشد و تربیت سالم فرزند به وجود میاید. در این تقسیم طبیعی آنچه معمولاً در مرد ظهور و بروز بیشتری دارد قدرت و توانایی بیشتر برای انجام کارهای سخت و طاقت فرسا نیز زیرکی و حسابگری در اموری است که به تیزبینی و کیاست نیازمند است و آنچه در زن نمود و پیدایی بیشتر دارد لطافت، زیبایی، مهر، عاطفه، شور و احساس قلبی است. این نکته اولاً به معنای بیخردی زن یا بیعاطفگی مرد نیست و ثانیاً به معنای آن نیست که هر زنی کماندیشتر از هر مردی و هر مردی کم عاطفهتر از هر زنی است، بلکه یعنی، به طور متوسط وجه غالب کنشهای مرد، رفتارهای حسابگرانه، و وجه غالب کنشهای زن کردارهای مهر انگیز و عاطفی است.
ثانیاً، این دو گونه حرکت هر یک در جای خود بسیار ضروری است و این تقسیم تکوینی به هیچ روی نشانگر برتری مرد بر زن و فرومایگی زن نیست، بلکه هر یک جلوهای خاص از اسمای حسنای الهی است. به قول سعدی:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست که هر چیزش بجای خویش نیکوست
ثالثاً، عقل بر دو قسم است: 1- عقلی که معیار کمال و قرب الهی است: «العقل ماعبد به الرحمن واکتسب به الجنان» این عقل همان «عقال» و زانوبند هواها و امیال نفسانی است. در چنین عقلی مرد بر زن فزونی ندارد.
- عقل حسابگر، ابزاری و اینتسترومنتال (Instrumental Ration ) که کاربرد آن بیشتر در تنظیم معاش و سیاسات است، در این زمینه هر چند به طور معمول مرد از زن پیشی میگیرد، ولی این معیار کمال نیست و چنان که گفته شد نوعی تقسیم کار طبیعی و تکوینی است و در مقابل آن زن نیز از مهر و عاطفه افزونتری برخوردار است.
از توضیح فوق روشن میشود که تعبیر امیر مؤمنان (ع) تحقیر کننده زن نیست، بلکه هشدار به کسانی است که در هر مسألهای انتظار حرکتی مردگونه از زنان دارند. سخن آن حضرت در واقع تفطّن دادن به این نکته است که زن موجودی سراپا شور و احساس و عاطفه است و در برخورد با او نباید انتظار حسابگریهای مردانه را داشت، بلکه باید دقیقاً روانشناسی او را به دست آورده و به تناسب آن با وی روبرو شد.
تعبیر «نواقص الایمان» نیز با تبیینی که با اشاره به ترک عباداتی چون نماز و روزه در ایام عادت در بر دارد بیانگر تذکر مهمی به زنان است.
این فراز در واقع مشتمل بر نوعی مقایسه فقهی بین کسی است که در چنین ایامی به حکم الهی ترک عبادت میکند و کسی که از عادت خارج است و به حکم الهی عبادات واجب را انجام میدهد. در اینجا هر دو به حکم الهی عمل میکنند و احکام شرعی مربوط به هر کدام نیز مبتنی بر مصالح و مفاسد نفسالامری و مقتضیات تکوینی خاصی است که دست ما از آنها کوتاه است و علم ما به آنها راه ندارد، لیکن در هر صورت این مسأله را به عنوان یک واقعیت وجدانی و انکار ناپذیر باید پذیرفت که تأثیر هر یک از این دو عمل- که هر دو هم اطاعت از فرمان پروردگار است- بر نفس انسان متفاوت است. به عنوان مثال کسی که در ماه مبارک رمضان در سفر است و به حکم الهی روزه میخورد هرگز نورانیت و معنویتی را که در شرایط دیگر یعنی موقعی که در حضر است و به فرمان خدا روزه میگیرد، احساس نمیکند و از نظر قوت ایمانی و ظهور جلوههای زیبا و نورانی آن در وضعیت فروتری قرار میگیرد. بنابراین آنچه حضرت در این فراز فرمودهاند بیان یک حالت طبیعی است.
در این رابطه این است که با فرض پذیرش چنین تفاوتی، شارع مقدس میتوانست دستور دیگری صادر کند و مثلاً اگر عبادات زن را دو برابر قرار میداد، ایمان زن نیز دو برابر میشد. در پاسخ به این اشکال توجه به چند نکته ضروری است: اولاً: این اشکال مبتنی بر این پیش فرض است که زن در ایام عادت میتواند همه کمالات نهفته در نماز و روزه را با انجام آن استیفاء نماید و تنها مانع وی حکم شارع است. همین مطلب نیز مبتنی بر پیشفرض دیگری است و آن این است که «عادت» از نظر تکوینی هیچگونه تأثیری در مقربیت و عدم مقربیت و در مناطات احکام شرعی نداشته باشد. در حالی که اناطه احکام الهی بر مصالح و مفاسد نفس الامری چنین فرضی را باطل میکند، یعنی اگر حقیقتاً و تکویناً نماز و روزه در ایام عادت موجب مقربیت بود خداوند از آن نهی نمیکرد، مگر آنکه نهی شارع صرفاً دارای جنبه تسهیلی باشد.
ثانیاً: شارع مقدس در حد امکان راههای دیگری برای نقص خلاء مذکور وضع نموده است، چنان که در رسالههای عملیه آمده است که مستحب است زن در مواقع نماز وضو بگیرد و در محل عبادت رو به قبله بنشیند و به یاد خدا باشد، لیکن چون غالب زنان از این کار دوری میکنند، سخن امیر مؤمنان نسبت به آنها به گونهای که بیان شد صدق میکند.
ثالثاً: اگر زنان در ایام عادت از برخی عبادات محرومند، از سوی دیگر زودتر به سن بلوغ میرسند و عبادات بیشتری انجام میدهند. بنابراین سخن امیر مؤمنان (ع) به معنای آن نخواهد بود که در مجموع ایمان زن از مرد کمتر است و در نتیجه کمالات انسانی وی فروتر خواهد بود، بلکه چنان که اشاره شد، این مطلب مقایسهای است مربوط به زمانهای خاص مانند ایام عادت، نه نتیجهگیری کلی از تمام دوران زندگی.
رابعاً: حکمت سخن امیرالمؤمنین و نقش تربیتی آن این است که به جامعه زنان هشدار میدهد که در دوران عادتشان گرفتار چنین وضعیتی میشوند، لذا از آن غافل نشده و بکوشند از راههای دیگری که در شرع مقرر گردیده این خلاء را هر چند موقتی است پر نمایند و پیوسته به ساحت مقدس کبریایی تقرب جویند. بنابراین این فراز نیز در مقام تحقیر زن نمیباشد.
تعبیر «نواقص الحظوظ» بیان یک مسأله حقوقی است و با کاوش دقیق روشن میشود که اگر سهم و بهره مالی زن در برخی اشکال آن کمتر از مرد است، کاستی آن به شکل دیگری جبران شده است. لذا این سخن نیز چون فرازهای فوق بیانگر «ناهمانندی (Dissimilarity ) »و تفاوتهای شکلی (Formal ) است، نه «عدم تساوی .(unequality ) »توجه به ساختار کلی اقتصادی خانواده نشان میدهد که اسلام بار مالی خانواده را تماماً بر عهده مرد نهاده و تأمین نیازهای اقتصادی زن را اعم از تهیه مسکن، خوراک و پوشاک وظیفه مرد دانسته است. نیز حقوق دیگری برای زن مانند مهریه قرار داده است. بنابراین اگر زن نصف مرد ارث میبرد، میتواند همه آن را برای خود محفوظ بدارد و هرگونه دوست دارد خرج یا ذخیره نماید و مرد کوچکترین حقی بر دارایی زن ندارد، لیکن مرد باید نیازهای زن را تأمین کند و بخش عظیمی از آنچه را که به عنوان سهم الارث یا اشکال دیگر به چنگ میآورد باید برای زن خرج نماید. افزون بر آن در مواردی نیز ارث زن مساوی با مرد است، در مثل پدر و مادر میت در صورتی که میت دارای فرزند باشد هر کدام «یک ششم» ارث میبرند. نیز برادر و خواهر مادری میت ارث مساوی دارند. از مجموع قواعد حقوقی فوق میتوان نتیجه گرفت که بهره اقتصادی زن در این زمینه اگر بیشتر از مرد نباشد کمتر نیست و سخن امیر مؤمنان (ع) ناظر به بخش خاصی از احکام حقوقی است.